- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از دلـزلـه نوشت هایم» ثبت شده است

دوست داشتن، کم کم از احوالات انسان دست برمیدارد نه ناگهانی.. شاید ناگهان بیاید اما کم کم دست میکشد و میرود و یکی از قانون های رنج در انسان، همینجاست که معنی میگیرد و به خود می پیچد ..


+ برای بلاگ عزیز سبزم :

من تو را دوست تر از هرچه دوست است، دارم.. کدام صفحه و کلبه ای را بشناسم از تو امن تر برای کلماتم؟.. مرا ببخش برای این مدت تن ـهـایی ....

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۱۹:۱۹
عرفانه میم


فراموشی،

دل می خواست.

من؟

جا گذاشته بودمش.



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۶
عرفانه میم

آن روز که داشتم سریال در چشم باد،فصل جنگل،قسمتی که عباس را به تیر بسته بودند و معشوقش فقط چند لحظه قبل از حکم به انجا رسیده بود و با تمام وجود سعی داشت خود را به عباس برساند و عباس دست بسته فقط نظاره گر بود که چطور معشوقش را میزنند تا به او نرسد، و چند لحظه ی بعد حکم ِ تیر جلوی چشم رعنا را میدیدم.. این در مغزم مدام در رفت و امد بود که قلب ها را چه میشود بعد از جدایی ها که میتوانند زنده بمانند؟ به این فکر میکردم که اگر پرده ها از جلوی چشمانمان برداشه میشد یا دستگاهی اختراع میشد که با ان میتوانستیم رنج ها را زنده و به تصویر تماشا کنیم هنگام جدایی یک قلبِ پر از مهر و وابستگی به کسی که ترکت میکند چه تصویری جلوی چشمانمان روی پرده میرفت؟ بی شک دردناک ترین تصویر جهان میشد.چه بعد از مرگ یا بعد از جدایی هایِ شبه مرگ از کسی که قلبت سرشار از اوست.. و درست زمانی که قلبت از مهرش اوج گرفته است.خواه هرکس که باشد... به نظر من ان فیلم کوتاه یا تصویر چیزی نمیتوانست جز این باشد که قلبی را با تمام توانِ پمپاژش از جای چسبیده شدنش به قلبِ طرف مقابل، شریان می درند و خون تمام دوربین را فرا میگیرد تا ان قلب به صاحبش برگردد.آری.. از نظر من این فیلم کوتاه یا این تصویر جز پاره کردن جای بخیه و تیغه زدن به تمام شریان ها طوری که بوی خون بینی ات را پر کند نمی تواند باشد..به راستی، چرا نمی شود رنج ها را به عینه دید؟ به راستی ، چندبار قلبمان در این تراژدی مرگ بار قرار گرفته و هنوز می تپد؟!..


۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۳
عرفانه میم
یه روزایی هم هست،نمیدونی خودتو دقیقا به کدوم راه باید بزنی که حواست از اطرافت پرت شه.. که حواست از سنگینی ِ قلبت پرت شه.. اونوقته که فقط میری میخوابی... دیگه هم گریه نمیکنی اما اندازه ی یک وال غمگین حرف داری.... اشک داری ...چشمات از غم برق میزنن....اما دخترم! در ان زمانها دیگر نه حرف زدن با دوستانت به کارت می آید...نه خرید خوشحالت میکند نه یک بستنی شکلاتی خوش طعم، طعم دهانت را عوض می کند.. نه پیاده روی در ولی عصر خوب ـت می کند.. نه چک کردن همیشگی ایسنتاگرام و تلگرامت حالت را عوض میکند..گریه هم فقط ورم پشت چشم هایت را بیشتر می کند.. در ان زمانها فقط بخواب.... بخواب..... بخواب...... که مگر پرت شوی..خواب، تنها مسکن موقتی ِ سنگینی قلبت است...
آخ،
دخترم. بمیرم برایِ ان روزهایت از الان؟

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۶
عرفانه میم

در ده جد پدری اطرافِ تهران، خانه ای هست که تمام خوش گذرانی های کودکانه ی تابستانه ی بابا.. کودکی های مامانبزرگ.. دامادی های پدربزرگ.. ازدواج خاله ی پدری.. مرگِ پدر و مادرشان.. بازیگوشی های عمو و پسر خاله شان.. همه و همه را در خود جمع کرده.. ایوانی دارد به وسعت چندین و چند سال خاطره. شاید به وسعت یک قرن!! _ درخت توت و گردویی دارد که هر سال بار بدهند.. اما از انهمه جمع در ان خانه فقط خاله پدری انجا ساکن باشد و هجوم خاطراتی که با تنها پسرش شریک بوده.. آخ که هر بار برق چشمان عمه را باید در ایوان خاطرات ببینی..بغض عمو را از نبود پدربزرگ و مادربزرگش..نبود ِ پدرش و تمام ان کودکیهای ناب باید ببینی.. اما حالا ، فکر کن برای ختم ،دوباره چندین روز انجا ساکن شوی. بروی .. بیایی.. و از غم خاله ی بی پناه پدرت به درختهای توت پناه ببری.. به برگ های گردو خدا را قسم بدهی.. به حجم اینهمه خاطره که اجر به اجرش اشک باشد قسم بدهی که خدا صبر را حواله ی دل خاله ی جوان از دست داده ات کند.. بروی بنشینی داخل ایوانِ قدیمی اش.. کنار ان اتاق کاهگلی پر خاطره و خدا را بخاطر بارانِ نصف شبی اش شکر کنی.. و خدا را به بوی زردالوهای حیاط قسم بدهی.. به خاطرات جا مانده لابلای اجرها.. به ییلاق های بچگی خودت.. به نرده هایی که ذره به ذره اش پر از صدای کودکی باباست، قسم بدهی که خدا تند تند موهای خاله را سفید نکند.. که خدا رحم کند به تنهایی های زین پس ـش با این خانه و هجــوم خاطرات و اشکهایی که جا مانده لابلای توری های سفید خانه .. خنده ها و عروسی ها و اشک هایی که جا مانده لابلای ذرات اجر به اجرش.. آخ که او را چه میشود بعد از این، با خانه ای به جا مانده از تاریخ ِ ذهنش و تنها پسری که دیگر نیست ... ؟ باز خدا را قسم میدهم به تمام خستگی های چشمان بابا و بی پناهی خاله که بشنود صدایش را لابلای صدای اجرها.. قسم میدهم به رودخانه ی خشک شده ی بچگی های عمو.. و تمام مظلومیت های سوز ِ صدای خاله که می خواند "به سان ِ اهوی گم کرده بره ..... "

آخ .

و قسم به دلهای شکسته که به تو پناه می اورند و جز تو پناهی نمی یابند ...

 


برچسـب ـهـا :,,,
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۶
عرفانه میم

خسته امدرست مثل عکسی از ارگ ِ بم ، 5 صبـح فردایش !

همانقدر ویران ..

همانقدر لرزان .....

یک تاریخ در سرم دارم ..

اما

یک ویرانی انتظارم را میکشد ..

...

بعضی تخریب ها هیچ گـآه جای بهبود نمیگذارند...

 

                                                                                   دخـت ـجـوزا - 93/04/02

 

* عنوان : حسین ِ زحمتکش .

×هیس ...


برچسـب ـهـا :,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۴:۱۰
عرفانه میم

بلند گفته بود

که "از خدا نمیترسند که اینگونه میکنند؟"

و پقی زده بود زیر ِگریه

و من این ـطرف تر

تمام دلم  لرزیده بود و محکم ریخته بود روی رد اشکهایش ..

اما قورتش داده بودم و دستمال را داده بودم دستش  ،

و با هر قطره اشک ـش وجودم اتش گرفته بود ، و برای ِ دل کوچک  مهربان زنانه اش در خودم گریسته بودم ..

 

[مخاطب دار]

 

+ آهــــای !  از همه ی شما " نر " های به ظاهر " مرد " بدم می اید..  حواستان نیست اما خدا قطره به قطره ی اشک های یک زن را میشمارد.. مخصوصاً زنی مظلوم که بی ـگنـاه مورد تهاجم زبان ِ تیزتان قرار گرفته باشد .. خدا اتشتان خواهد زد.. اتش! پناه بگیرید..

+No question

+درماندگی یعنی تو اینجایی.. من هم همینجـایم ، ولیدورم!

[ علیرضا اذر ]

 

                                                                                           

                                                                                                 


برچسـب ـهـا :
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۴
عرفانه میم
MeLoDiC