- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از قبیل نکته های ریز ِ شنیدنی» ثبت شده است

بعد از مدتی  که از خواندنِ کتابهای برچسب ِ طلایی دار و جایزه برده ی امریکا و اروپا و نوبل ادبی برده ها و داستان های خاص اینور ِ ابی ِ الحق و الانصاف معرکه مان، و به قول بعضی ها " کتابهایی که عامه پسند نیستند" و فلان که گذشت، بهتر است بیاییم بنشینیم با خودمان صحبت کنیم و ببینیم "خب،حالا اینهمه کتاب خاص خواندی. انهمه حقیقت ها و نکته های شنیدنی و داستان های پر فروش خواندی.هم توقع ادبی ات بالا رفت هم دیگر عامه پسند(!)نیستی هم اینکه کمی به نوشتن ات کمک کرد.دوتا چیز عایدت شد که فردا پرسیدند"فلانی،فلان کتابِ نویسنده ی ان ور ِ ابی که سال 2014 نوبل ادبی گرفت را خوانده ای؟معرکست."، نگویی"نه..". و کلی هم که خوشحالی کردی ، زمان ان رسیده که کمی به دلت سر بزنی.و ببینی دلت یک سری رمان های معمولی روانِ ساده ی این ور ِ ابی میخواهد.از ان کتابهای پر احساس که در انها احساس، واقعیت است و مثل میم مودب پورها خانواده ها در ان مرفهِ بی درد نیستند..ار کتابهایی که اسمش رمان است و اسمش رمان احساسی ست اما انقدر واقعی ست که حس میکنی کسی رفته زندگی ای را دیده و دارد به زبان خیلی ساده برایت بازگو میکند.. نویسندگان گمنامی که رسالتشان نوشتن رمان است نه جایزه ای برنده شده اند نه نوبل گرفته اند نه نوشته شان ترجمه شده است تا شما به سختی بخوانیدش.. بلکه روان است و ساده. و برای منی که اصلا هیچ وقت به سمت قفسه ی رمان فروشی های قطور و اسم های اجق و وجق(؟) ِ کتابفروشی ها نمیروم فقط تکین حمزه لو توانسته بین این دست کتابهای ساده ی روان نظرم را به خودش جلب کند برای منی که تمام کتاب های کتابخانه ام غیر عامی(!) و پر ُ از حرف است،سه رمانی که از تکین دارم مثل زنگ تفریح های فکری و احساسی ذهنم را خلوت میکند و مرا به خودم می اورد که"هی!توصیف زندگی انقدری هم نیاز به واژه های سنگین ندارد.. "اما چرا به دلم نشسته؟ خب جای سوال ندارد که. بعد از چهار پنج جلد از کتابهای خوب ِ نویسندگان خوب ِ دیگرمان که موضوعات متفاوتی برای شنیدن دارند رفتن به سراغ کتابهای ساده ی نویسنده ای که از دل میگوید و بر دل مینشیند بسیار دلچسب است.گاهی دیگر مغزت می خواهد استراحت کند.. چقدر فکر کند روی واژه های سخت؟ و فلسفه ی پیچیده؟ گاهی دلت روانی و سادگی می خواهد.. این زمانها که فرا می رسد رو دروایستی را کنار بگذاریم. برویم قفسه ی کتابها را به هم بریزیم و یکی از این نویسنده های ساده ی ِ جایزه نبرده را انتخاب کنیم و بخوانیم.. گرچه هر کتابی ارزش خواندن ندارد اما تکین در این سه کتاب ِ این مدلی اش مرا در زنگ تفریح های هر شش ماه ِ کتابخوانی ام به وجد اورده انقدر که واقعی صحبت میکند .. از رنج ها کنار احساس ها از واقعیت های زمان کنار ِ شیرینی ها.. و وقتی به خودم می ایم میبینم ما چقدر سادگی را از یاد برده ایم و درگیر تکلف شده ایم. درگیر واژه های سخت. گاهی زندگی همین واژه های روان است.. که ما چقدر اسان از کنارشان عبور میکنیم!

+ همه جور کتابی بخوانیم. اما هر کتابی نخوانیم..


برچسـب ـهـا :,,
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۶
عرفانه میم

خوشبختیکه شاخ و دم ندارد. خوشبختی همان عینکِ چشمان ِ ماست. زاویه ی دید ماست. کف و سقفِ خواسته های ماست. خوشبختی میتواند در زنگِ در زدنِ پدرت باشد. و همین که بدانی مثل همیشه  سالم رسیده است ،خودش برایت یک لبخندِ کش دار باشد.خوشبختی میتوانددر نگاه های پر مهر مادرت.در بویِ غذاهای گرمش و در حضور روشن ـش و چای های خوشرنگ ترش در خانه باشد. خوشبختی میتواند، در خنده های بلندِبرادرتپشت تلفن با دوستش باشد.. میتواند، در دست های چروکیده مادربزرگ... لبخند سبزی فروش محل، اولِ صبحی. خوش اخلاقیِ فروشنده ها. موهای بسته ی یک دختر بچه در دستِ مادرش، دیدنِ نور افتاب.. ارمیدن در بستر.. و شروع یک فردایِ روشن تر باشد...برای خوشبختی نیازی نیست مدام بگردی. همین که سرت را بچرخانی میبینی خوشبختی ،کنارت، روی زانوانت نشسته و دارد مدام لبخند کش دار میزند... خوشبختی در زاویه دید ماست. نه در اتفاقاتِ اطرافمان...تو میتوانی خوشبختی را در دانه بردن یک مورچه به لانه اش ببینی و دیگری میتواند مورچه را له کرده، ناسزا گفته و از روی جسدش رد شود. تو میتوانی خوشبختی را در صدای مادرت ببینی. فلانی میتواند متنفر باشد از اینهمه تکرار.. تو میتوانی خوشبختی را فقط در سالم بودن پدرت ببینی و فلانی میتواند  خوشبختی را در سقفِ حسابِ بانکی ِ پدرش ببیند.

بیایید عینکمان را عوض کنیم... دنیا اینطور،راحت الحلقوم تر است. بهتر است.. روان تر است. مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم در حسرتِ خوشبختی های هیچ وقت نداشته ی فکرهایمان؟!..

گاهی خوشبختن بودن که سخت نیست.هست؟ حداقل،گاهی!

 

+ بازنشر در زنگِ انشـا و سایت جیم.

~ناتانائیل ! زیبایی در نگاهِ توست،نه در آن چیز که به آن مینگری..
~من نمیگویم غمگین نبودن مساوی است با خوشبختی.خیر.. من میگویم میشود غم داشت اما خوشبخت هم بود... خوشبختی دیدِ ماست نه یک چیز ِ بیرونی.. توجه کردن به داشته های ماست .. تا آنجا که بشود... اصلا انسانِ همیشه شاد نداریم... اما انسانِ خوشبخت ، چرا ! همه اش به تعاریف ِما برمیگردد.

و جالب تر اینکه تنها ده درصد از ادمها به اینجــا میرسند ! من نیز هنوز نرسیدم .. باید کار کرد .. باید ماه ها کار کنی رویِ خودت .. کار یک شب نیست .. و امــان از ما و انتخـاب هایِ مــا .. امان از کف ِ خواسته های ما .. سقف ِ خواسته های مــا .. امان از انسـانی که بعدها چیزهایی را از دست میدهد که انقدر به انهـا بی توجه بوده که ، بعد از دست دادنش عمق ـش را میفهمد .. و حسرت ُ حســرت ..

و همچنان ، حکایت باقی ست !

فقط ده درصد آدمها میتوانند داشته هایشان را بیشتر از نداشته هایشان ببیند ..

یادمان باشد هیچ چیز ، جاودانــه نیست .. همین جوانی حتی!.


برچسـب ـهـا :,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۲۱:۵۷
عرفانه میم

لطفا این پست را تا اخر بدون هیچ قضاوتی بخوانید.باتشکر.

کمی انطرف تر ،یک عده ریخته اند یک عده ی دیگر را میکُشند.. ان یک عده ی دوم را نمیخواهم بگویم مقصر خودشانند.بی عرضه اند..فلانند..نه! فقط می خواهم بگویم ان یک عده ی دوم هم انسان ـند .. حیوان نیستند.. گرچه ما برای حیوان ها بیشتر دلمان میسوزد.. مثلا اگر خرسی - یوزپلنگی چیزی را بکشند خودمان را به اب ُ اتش میزنیم.. در فی/س بوک ُ اینستاگراممان هزارتا عکس میگذاریم و برای انقراضشان نگران میشویم! نمیگویم بد است. خیلی هم خوب است.. خیلی خوب است نگرانی نسبت به حیوانات ِ بی زبانِ خدا.. نگرانی نسبت به محیط زیست اصلا.. من نیز خودم طرفدارش هستم به شدت. اما یک مشکلی هست ما انسانها(!) یک بلایی سر ِ انسانیتمان امده.. مثلا کمی انطرف تر دارند میکشند.. دارند بچه ها را میبندند به یک چوب و پدر و مادرشان را جلویشان سر میبرند.. دارند بچه را جلوی پدر و مادرش سلاخی میکنند و میخندند.. من اصلاً به دین ُ ایمان و این حرفهای این دو عده کاری ندارم.. مسلمان یا غیر مسلمان ندارد... هر دو دسته که انسان هستند. نیستند؟ انسان یک چیزی دارد به نام قلب. ندارد؟ این قلب یک موجودی در خود دارد به نام ِرحم.. که از رحمتخدامی اید.. بعد نمیدانم بعضی ها این رحمت کجای ـشان رفته که اینطور حمله میکنند.. حالا انها که هیچ! اینهایی که میبینند سریع جبهه میگیرند و میگویند " به ما چه ؟ " خیلی ادمهای جالبی هستند.. یادمان نرود بنی ادم اعضای یکدیگرند.. مسلمان ُ غیر مسلمان هم ندارد.. ما باید طرفِ حق را بگیریم.. خونِ مظلوم چه فایده ای دارد برایشان؟ نمیگویم همین الان بروید به خودتان نارنجک ببندید بروید غزه و دفاع کنید.. اما همین که وقتی یک پست میگذارید.. یک ابراز همدردی.. یک انزجار از جنگ.. یک stop killing your fellow beings  بزنید استاتوستان..شاید برایِ انها توپ ُ تانک ُ فرزند نشود. شاید هیچ وقت نبینند.. اما مهم این است که ما ان موجود ِ رحمت در دلمان نمیرد! همین که وقتی عکسی میبینید نگویید"به ما چه اخه؟" و این یعنی انسانیت.. ..

بیایید فکر کنیم اگر برای ما اتفاق بیافتد یک همدلی از کشوری دیگر چقدر میتواند دلگرممان کند..؟نکند رخنه کند در دل ِ ایمانت شک.. همین هایی که میکشند و میخندند باور کنید از کره ی مریخ نیامده اند یا شاخ ُ دم هم ندارند! آنها هم از " به من چه " ها شروع کردند که سنگ شدند.. و حال نیز میگویند " به من چه اگر بچه ای سلاخی شود؟" دعا کنیم برایازادیشان.. و شکر کنیم نعمتِ امنیت مان را بی هیچ طرفداری ای از جناح ِ خاصی.دعا کنیم برایِ قلب هایمان که نمیرد..

لطفاً.

راستی ، میدانستید اگر مادرها سرانِ یک جامعه بودند..هیچ وقت جنگ نمیشد؟

... war is blood

.. war is fire

... war is crying of a mother 4 her killed baby

... war is killing

... war is destroying

and

! killing

! So , Stop

... its better for u.. for world..for humanity..for mothers...for babies ..for

 

                                                             


برچسـب ـهـا :,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۵
عرفانه میم

اما من که یادم رفته بود کهمرگبه سراغ کسی میرود که دو دستیزندگیرا چسبیده باشد نه کسی که خودش به استقبال مرگ میرود..

و مصیبت های کسی که بیشتر میفهمد همیشه بیشتر از بقیه بوده است ..

[سینوهه - میکا والتاری]

× مهم چگونهـــ کنار امدن است.. هوم؟.. انهایی که بیشتر میفهمند همیشه بیشتر هم در یادها میمانند.. میشود از انها درس گرفت.. از تجربه هایشان.. از فهم ِ عمیق ِ عمیق ـشان..

× تاخیر ِ طولانی را بر من ببخشایید.. نت نداشتم.. مرسی ازمهربانی هایتان.. :)

× تولد وبم بود ..12 تیر.. و من نبودم کهــ تبریک ـشو بهش بگم.. 3 ساله شدی "سقوط به بالا" یـم.. :*


برچسـب ـهـا :,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۶:۱۳
عرفانه میم

تا به حال به مورچه هابه دقت نگریسته ای ؟

بیایید ازمورچهـــ هایاد بگیریم ..یک چیز خوبکه پیدا میکنند اول دوستانشان را خبر میکنند ..

آدم هااول استفاده میکنند بعد اگر صلاح دانستند به دوستانشان میگویند..

مورچهــ هاحتی اگر دوستانشان را هم نیابند ، آذوقه شان را تا لانهــ بدونِ هیچ دستبردی حمل میکنند به هر سختی ای کهــ شده.. مورچه ها یادگرفته اند کهیک چیز ِ خوببرای همه ست.. مورچه ها نیز بویِ خدامیدهند..

وای از ما ادمها.. امان از ما ادمها... اشرفِ مخلوقات بودن یادمان رفته است اینروزها.. آزادمان بگذارند ، یکدیگر را هم میدریم برای منافعمان.نه؟!

آدمهــآ .. با شما هستم! میشنوید ؟

بیایید کمی مورچه باشیم حداقل!

ادمیتپیش کش..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۳۲
عرفانه میم

پاره ای از شمـآ میگویند «شادی برتر از اندوه است» و پاره ای میگویند «نه! اندوه برتر است» اما من به شما میگویم که این دو از یکدیگر جدا نیستند . این دو با هم می آیند و هر گاه که شما با یکی از انها بر سر سفره می نشینید ، به یاد داشته باشید کهآن دیگری در بستر شما خفته است، به راستی شما همچون ترازویی میانِ اندوه و شادی خود اویخته اید .. فقط آنگاه کهــــخالیهستید در یک تراز ارام میمانید !

[جبران خلیل جبران  - پیامبر]


برچسـب ـهـا :,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۲
عرفانه میم

و اگر او فرمانروای خودکامه ای ـست که میخواهید از تخت سرنگونش کنید ،

نخست ان تختی را که دردرون ِ شمـآ دارد از میان ببرید..

 نویسنده : [جبران خلیل جبران - پیامبر ]

 

× آری .. تمامدوست داشتن ها و یا حتی دوست نداشتن ها (!) به مثابه ی تختی ـست درون ِ ما .. هر گاه کسی یا چیزی را نخواستید/ خواستید نخست  تخت فرمانروایی ِ خواستن یا نخواستن ـش را در درون ِ خودتان از بین ببرید.. بعد به طور معجزه آسایی میبینید که آن شخص / چیز  .. آن خواستن یا نخواستن، دیگر هیچ جلوه ای در برابر ِ شما ندارد ..

اما ،

امان از وقتی که زجر بکشید اما نخواهید آن تخت ِ خواستن یا نخواستن را سرنگون کنیــد ..

یا بخواهید اما ، نتوانید..

امان !

:آه ..

 [ دخت جوزا ]


برچسـب ـهـا :,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۴۸
عرفانه میم

همیشه چنین بوده است که مهربه ژرفای خود پی نمیبرد تا انگاه که لحظه ی فراق فرا میرسد ..

 

نویسنده : جبران خلیل جبران



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۰
عرفانه میم

کسی که باکتابمانوس است 

تا قبل از مرگهزار زندگیرا تجربه میکند

ولی کسی که اهل ِ کتابخوانی نیست ،

فقطیک زندگی را تجربه میکند ...

 

:)

نویسنده : ناشناس .

× از این قبیل نکته های شنیدنی ، زین پس بیشتر میذارم .. :)

 

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۳
عرفانه میم
MeLoDiC