- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

دانیال گفت :" مسیح ، کلمه بود. کلمه ی مقدسی که خداوند او را القا کرد...درسته که هر کس یه کلمه ست.اما معناش رو خودش میسازه.و زندگی یعنی کلمات در بازی. کلمات، منظورم همه ی کلماته. هر معنایی که داشته باشند یا نداشته باشند، مقدس باشند یا پوچ، زشت باشند یا زیبا، توی یه چیز مشترک اند. یعنی وقتی خوب به اونها نگاه کنید میبینید که با همه ی فرق هایی که با هم دارند از یه نظر به هم شبیه ند.از یه نظر همشون سر و ته یه کرباس اند. میدونید اون چیز چیه؟ " همشون پر از اندوه ـند " از دل هر کلمه ؛ همه ی کلمه ها - هر قدر هم که شاد باشند - یواش یواش چیزی شور و شفاف تراوش می کنه. چیزی که بهش میگن " انـدوه " . اینطوری هاست که اگه ته اقیانوس ها یا روی قله ها ی کوه هم مخفی شده باشید ، اون مایع شور و شفاف می آد سراغتون.اینطوری هاست که از درون ویران میشید.ذره ذره ذوب می شید و توی اون مایع غرق می شید یعنی توی اون مایع حل می شید... " بقیه حرف هایش را انقدر ارام گفت که تنها خودش شنید. در واقع زیر ِ لبی و از توی حلق حرف میزد « تا اون جا که به روای ِ این متن عجیب و غریب مربوط میشه همه ی هیجان و زیبایی و عظمت و درخشش و عمق و معنا و لذت و شکوه و پیچیدگی این بازی به خاطر همین مایع شوره؛ اما تا اونجا که به کلمه ها مربوط می شه ، این فقط نوعی بازی با کلماته که توی مایع شور و شفاف ، توی اندوه اتفاق می افته.» .نشست روی صندلی وتکرار کرد "کلمات در اندوه".


[ استخوان های خوک و دست های جذامی -  مستـور ]

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۳۳
عرفانه میم
یادت می ماند در خانه ی روشن ِ پرده لیمویی ِ وسط جمع ـمـان ، هر عصر را به یک عطر به یک بو به یک روش اختصاص دهیم؟ یک عصر بوی عطر چای هل بدهد یک عصر دارچینی باشد یک عصر دمنوش به دم کنیم یک عصر مخلوط آب و نعنا و لیمو و یخ.. و گوش دادن به صدای من که در حال خواندن قسمتهایی از کتابی که به تازگی خوانده ام و برایم جالب بوده..یک عصر دمنوش سیب..  یک عصر تابستانی اب هندوانه ی یخ در بهشت.. یک عصر کاهو سکنجبین.. یک عصر هم هیچ نباشد ، من باشم و بوسه و تو و دستانم... آن عصر را اسمش میگذاریم"آبیِ آرام ِ عمیق" . میدانی چرا؟ میخواهم آن عصرها را فقط لباس چین دار بپوشم موهایم را باز کنم شانه کنم و چمباتمه بزنم در اغوشت و تو بگویی برایم... در حالی که با یک دستت شمعدانیها را اب می دهی..و با دست دیگرت دست های مرتب لاک خورده ی قرمزم را در دست میگیری و از برنامه ی سفر ِ اردی بهشت مان میگویی... تا من لبخند کــشدارم را قسمتِ اردی بهشت های عاشقی کنم..


http://bayanbox.ir/view/5704572727483041961/mood-girl-boy-forever-love-hands-feeling-hd-wallpaper.jpg


۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۸
عرفانه میم
MeLoDiC