- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

حبیب ِ خاطرات امن ..

شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۲ ق.ظ

امروز ، چشم که باز کردم خبر فوت َـت را دیدم که رسانه ای شده بود..

من ؟ فکر کرده بودی که باورم میشود؟تمام سایت های خبری را برای صحت داستان زیر و رو کردم تا به نتیجه ی قطعی خبر فوتت برسم..که شوک زده به صفحه ی موبایلم خیره شوم.به عکست. و بعد به بابا مسیج دهم:"دیدی حبیبمون رفت؟" و چون میدانستم که بابا اصلا شک به سمتِ تو نمی برد داخل پرانتز برایش نوشته بودم"حبیب ِ خواننده" .. اخر تو برای من یاداور تمام بچگی هایی. یاداور بابایی.. بابا مدام صدایت را برای ما پلی میکرده.. تو که یادت نیست ولی ما از وقتی که اولین ماشیمان را خریدیم بابا یک سی دی پلیر برای ماشین خریده بود و با ذوق و در مقابل اعتراض ما تمام فولدرهای موزیک ات را داخل سی دی رایت کرده بود.. همان یک سی دی را هم داشتیم.. خوب یادم هست تمام اتوبان ها.. تمام کرج به تهران ها و حتی مسافرت ها و رفتن تا تجریش و ولی عصرها را ما با تو گذرانده بودیم... میخواستیم یا نمیخواستیم همان یک سی دی داخل ماشین بود که توسط بابا پلی می شد.. میدان طرشت را دور میزد و تو میخواندی"مادرررر بی تو تنها و غریبم..." میدان ازادی را دور می زد و تو می خواندی" شهلاااای من کجایی..شهلا چه بی وفایی..." میرسیدم نزدیک خانه تو میخواندی"من مرد تنهای شبم..." گذشت و گذشت ...بابا،ان ماشین را فروخت و مدت زیادی ماشین نداشتیم.. ولی باز هم صدای تو همه جا در گوش ِ من میپیچید.. هنوز هم ان پلیر یاداور تن صدای توست...مثل تو که یاداور بابایی.. و او مدام از ظهر در حال پلی کردن صدای توست.. و زیر لب زمزمه هایش را میشنوم که چه غمگین میگوید"عجب صدایی اخه مررررد روحت شاد..."

تمام ِ تن صدای تو به تمام نوجوانی من گره خورده است... چطور میتوان مرگ خاطره را باور کرد؟

مردِ تنهای شبم،روحت شاد....


http://bayanbox.ir/view/225854926800216853/593799-335.jpg


+ فقط در امن ترین جای دنیا (بلاگم) میتوانستم بنویسم برایت نه اینستا و نه هیچ جای دیگر.. اخر تو در امن ترین خاطره هام جا خوش کرده ای...


نظرات  (۹)

۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۱ مهسا محمدی
از خواب بیدار شدم و اولین چیزی که توی گوشیم مواجه شدم باهاش ، عکسش بود و خبر فوت شدنش . دلم گرفت .. :(
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی..
پاسخ:
اخ مه سا تو از کجا میدونستی که من دقیقا نقطه ضعفم موزیک ای دیر به دست امده ست؟ اخ مه سا....میمیرمش
تمام خاطراتم برام مرور شده... انگار ی چیزی از خاطراتم خیلی کم شده باشه...


۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۸ مهسا محمدی
عزیزدلم .. :*

من هم این آهنگش رو خیلی دوست دارم ..
پاسخ:
من میمیرمش .....

مرسی تفاهم جانم.
می‌خواستم توی وبلاگم بنویسم اما بگذار اینجا و اختصاصی برای شما بنویسم عرفانه:
بچه که بودم با مینی بوس دایی ام زیاد اینطرف و آنطرف میرفتیم.مینی بوس آبی رنگی که جا برای همه مان داشت.دایی سیگاری دود میگرفت و از میان آنهمه کاست, بهم میگفت ببینم میتونی حبیب رو پیدا کنی؟ بین نوارها, کاستها میگشتم, سیاووش,هایده,معین,شهرام,ابی,بالاخره پیدا میکردم: حبیب.
دایی سیگاری،حبیب رو بخاطر شهلایش دوست داشت.ما همه کنار هم باید سکوت میکردیم و تمام جاده تا رسیدن به باغ عزیزجون, صدای حبیب رو با زمزمه ی دایی میشنیدن, که شهلای من کجایی,شهلا چه بی وفایی... انقدر که حتی تکراری هم نمیشد.من همه ی کودکی, نوجوانی ام با همین دست صداها گذشته,صداهایی که تاابد ماندگارند و از ته دل بودند.بدون اینکه برای دستمزد و حقوق و طرفدار باشند.حبیب, عجیب و دلنشین بود.باشد که خدا بخاطر اینهمه خاطره های قشنگی که برای ما ساخت, قرین رحمتش بکند...
پاسخ:
عااااا نفیسه - نفیسه .... شمام که خاطراتِ گذشت ـت مثل من بوی حبیب میده. آخ ...ناب و موندگار! آخ... مرسی که برای من گفتی ش نفیسه تا ابد توی قلم . توی این پست جاش امن میمونه مثل صدای حبیب :)
شاید حالا ک نیست صدایش در ذهن خیلی ها که برایشان خاطره بود مرور شود و فقط دلشان را مه غصه بگیرد با پلی کردن دوباره و دوباره این مرد تنهای شب...

روحش بهشتی...:(
پاسخ:
آخ....

:) روحش شآد
۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۷ بانو فرشته
شنیدم چو قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد ...
.
.
.
روحش شاد
پاسخ:
وای فرشتهــــ ... این اهنگ..... اخ...
روح ـش شادان.
من ! اومده بودم بعد جفت سی ام هات برات بنویسم ک دلم میخاس وبت بیام و با پست جدیدی از تو مواجه بشم ! ک برات بنویسم قول میدم هر چی ک نوشتی پا ب پاش گریه کنم! ک بنویسم غم توی جفت سی ام هات انقدری بغض ب جونم انداخته ک میخام بیام و باهات دعوا کنم ک چرا چرا چرا ! خب ؟
بعد دیدم نوشتی فراموشی ! قلبم وایساد. اومدم پایین ک داد و فریادهامو خالی کنم توی این ی کلمه اما دیدم از حبیب نوشتن و خاطره داشتنتو........ من کامل مردم الان . تمام.
پاسخ:
اخ ارزووووووووووووووووووو .............
بگردم برای دل ِ بغضی ت ؟

اخ ک میفهمم نویز کلماتتو :*
فقط کسی که حد فاصل دهه شصت متولد شده می تونه خوب حبیب و درک کنه,اون موقع ها که هنوز هر ننه قمری خواننده نشده بود , سه چار تا بودن قمیشی و داریوش و حبیب و ابی
پاسخ:
آخ گفتین .. دقیقا. البته من یک متولد هفتادی م ولی شصتی گوش : )

+ مرسی از حضورتون (:
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۶:۳۸ عــآرفـــ.ه
راستش من زیاد اهنگاشو گوش نمیکردمو پی گیرش نبودمولی مرگ کلا دردناکه...
و اینک فهمیدم اکثرا میگن دق کرد ک فوت شد...
روحش شاد...

و پست جدیدت...عالی بود!
جا گذاشته بودمش... خیلی وقته ک ...
پاسخ:
اره اواز رو کِ از صدای یک خواننده بگیری چی میمونه براش عارفه>؟
مرسی از حضورت جانم :)

تشکر :*
آخ خیلی وقته که دیگ خوب نیستیم.هوم؟

اصلاً
پست قبل ک اومده بودی گریه هاتو توی این پست حدس زده بودم.معذرت هم خواسته بودم حتی !
ک انقد قوی ان انرژی چشمات:*
پاسخ:
اخ ک انقدر درک شدنی م برات :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MeLoDiC