- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

توی یکی از همین خونه ها ...

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

توی یکی از همین خونه ها ، همین نزدیکی ها ، دل یکی اتیش گرفته.از روی بام هم که نیگا کنید میبینید که از توی پنجره ی یکی از این خونه ها اتیش می ریزه بیرون.دل یکی اتیش گرفته.تو اومدی اما کمی دیر.از ته یک خیابون دراز. مـث یک سایه نگرانی. کمی دیر اومدی اما حسابی تجلی کردی و دل یکی رو اتیش زدی.به من می گن چیزی نگو .نباید هم بگم اما دل یکی داره اتیش میگیره ..دل یکی اینجا داره خاکستر می شه.کمی دیر اومدی اما یک راست رفتی سر وقت دل یکی و دست کردی تو سینه ش و دلش رو اوردی بیرون و انداختی تو اتیش و بعد گذاشتیش سر جاش. واسه ی همینه که دل یکی اتیش گرفته و داره خاکستر می شه. یکی داره تو چشات غرق می شه.یکی لای شیارهای انگشتات داره گم می شه.یکی داره گر میگیره.دل یکی اتیش گرفته.کسی یه چیکه اب بریزه رو دلش شاید خنک شه.میون اینهمه خونه که خفه خون گرفته اند یک خونه هست که دل یکی داره توش خاکستر می شه. یکی هوس کرده بپره تو دستات و خودش رو غرق کنه.یکی میخواد نگات کنه.نه ، می خواد بشنفتت. میخواد بپره تو صدات.یکی میخواد ورت داره و ببردت اون بالا و بذاردت رو کوه و بعد بدوه تا ته دره و از اون جا نیگات کنه. یکی میترسه از نزدیک تماشات کنه. یکی میخواد تو چشات شنا کنه.یکی اینجا سردشه..یکی همه ش شده زمستون. یکی بغض گیر کرده تو گلوش و داره خفه میشه. وقتی حرف میزدی، یکی نه به چیزایی که میگفتی که به صدات، به محض صدات گوش میداد. یکی محو شده بود تو صدات.. یکی دلتنگه. توی یکی از همین خونه ها.....


[ روی ِ ماه خدواند را ببوس - مستور ]


+ سلام خونه ی جدید :)


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۴

نظرات  (۳)

۰۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۶ رضوان ِ رضوان
آتیش گرفته ...............
آآآآآآآآخ ک چقد این کتاب خووووووووووووووووبههههه ............
مرسییییییییییی که اینارو می نویسی نیلووووو ... مرسییییییییییییی
یک عالمه ممنون
درضمن خوشحال باش که قطعه هایی از کتاب ک نوشتی تو وبت بهم کمک کرد ک به چن تا از دوستام این کتابو معرفی کنم ..... ممنوووووون

این کتابو باید بارهااااااا خوند و اونو نفس کشیییید .... جاهای خوب ترشو.

بازم ممنون عزییییییز دل..
کجا بودی نبودی؟ ...
راستی بازم بذاریااااا .... :*****
پاسخ:
عزیززززم شایی جانم .. اره این کتاب فوق العادست خیلی از جاهاش رو باید واقعا نفس کشید.. ای جان واقعا ؟ چقد خوب . اره ی مدت نبودم هستم :) ؛**** خدایی ترین دوست. 
خونه جدید مبارک بانو...
و این کتاب جان 😊که دست میزاری روی تموم قسمت هایی که باید نفس کشیدشون .منم که میفهمم حستو وقت خوندن و نوشتنشون خوش سلیقه جان
پاسخ:
قربونت عزیزم ... با درک جانم... ^_^
۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۲ بانو فرشته
روی ماه خدا را ببوس ...
نخوندمش اا صفحات مختلفش و تو وبلاگا خوندم بارها وبارها ...
+دلتنگ اینجا بودیم
پاسخ:
بخونش حتما فرشته ؛ .. منم دلتنگ حضور شما ^_* 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MeLoDiC