بگذار همه اش را بیاندازم گردن ِ " نبودن " هایت ..
چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۲۸ ب.ظ
دل نازک شدنم و اشک های وقت ُ بی وقت ِ زیر پتویم را بگذار پای نبودنهایت .. پای این دنیای بد اینروزهایم .. بگذار پای شنیدن درد ِ دیگران و مدام بغض قورت دادن حتی وقتی ان شخص مادر و یا حتی پدرم(!) باشند .. بگذار پای انتظارات ُ توقع ِ بیجای دیگران در همه ی موارد.. بگذار پای دیوانگی های به سرانجام نرسیده ام..بگذار پای قول هایی که ندادی .. بگذار پای ولیعصرها و ونک ها و بام های با هم نرفته ـمان.. بگذار پای اینهمه منطقی پنداشتن من توسط دیگران.. که نمیفهمند غلیان حس هایم را.. بگذار پای همیشه انتظارات ِ منطقی داشتن.. که هیچ وقت ... . بگذار پای اشکهایی که برای خودم گوشه ی حرم امام رضا ریختم..بگذار پای مظلومیتم .. پای پاکی ای که گاه لکه دارش میکنند و بعد مدام عذر میخواهند! بگذار پای اشکهای یواشکی زیر پتو .. شاهین گوش دادن ها.. و اشک شدن هایی که خفه شده اند .. بگذار پایعشق های نابیکه فقط در کتاب خوانده شده اند ... و لمس نشده اند .. بگذار پای ِ دستهای سردم .. پای ترس هایی که ارام شدنشان فقط به دوش ِ خودم است .. بگذار پای درک نشدن ها ... درگیری های فکری.. روزهای شلوغ .. سردرگمی.. و ندانستن اینکه چه زمانی اینروزها تمام میشوند و فردا چه اتفاقی می افتد.. و بگذار پایاحساساتیکه سرکوب شدند !
واشکهایی که هیچ وقت پشت ـشان خالی شدن نیست!
× میشود یک روز... ؟ یعنی میشود واقعا ؟ .. :آه
×من سفر کردم از ترانه شدن ، کوچ کردم به سرزمین ِ سکووت..
[ شاهین ]
× خوبم .. فقط نگران دل ـم هستم .. که پرتر از پر است .
×بهمن پر تلاطم زمستان هم از راه رسید .. بهمن همیشه برایم پر از تلاطم بوده و هست !
× یاد بگیر که بی قضاوت بخوانی ام ..
دخــت ــجــوزا - 09/11/92
۹۲/۱۱/۰۹