تو بیا و یادش بده !
ارام و مظلوم مینشیند گوشه ای
اشک میریزد،
ارام و مظلوم می نشیند گوشه ای
موهایـش میریزد..
نگرانش هستم
تو بیا و یادش بدهرسم فراموش کردن را * !
به او محکـم بگو که "بهار" ـش در راه است..
تا اینقدر بی ـتابی نکند!
اما یادت باشد ،
حتــی در گوشی هم به او نگویی که ،
"بهار" خودت ، دردو قدمی اتبود ،
امـا تو درتابستان قدم میزدی .. وزمستان را بهانه میکردی!
* فقط یک چیز را
یادت نرود ، پاییز طاقت ندارد ..پاییز عاشق است.. به او هیچ از خودت نگو.
فقط بلند بگو "بهار"ش نزدیک است تا ارام بگیرد.. مبادا یادش دهی "چگونه سنگ شدن را" .. چگونه رفتن را ..
مبادا سنگ ـش کنی که دیگر ، تا اخر دنیازمستانمیشود ..
× این پست در راستای پست قبلی ـست.
× این پست یک مخاطب که هیچ .. چندین مخاطب دارد...
دخــــت ـــجوزا - 11/08/92
نوشته شده در سکوت شب یازدهـم ابان ماه
کنــج تخـت ، داخل نــُت گوشی.
برچسـب ـهـا :