- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

پرم از بی ـحسی ..

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۳۲ ق.ظ

پـُرم ازبی ـحـسی..

و چقدر حس بدی ـست این بی حسی..

 

 

بی حسی ای که شب ِ قبلـَش تمام حس هآ را از خودت بیرون ریخته باشی،

 مثلا خودت را زیر ِ پتو قایم کرده باشی ُ سرت را لای ِ بالشت ـت خفه کرده باشی ُ اشک هم نریخته باشی

 امـا دلت تا خدا ، هم اشک ریخته باشد .

و هی مدام غلت بزنی ُ غلت بزنی ُ غلت بزنی ..

بلند شوی بروی کمی اب بخوری .. گوشی اَت را برداری ،

کانتکت ـهـایت را بالا ، پایین کنی ،

امـا به یک نفر هم نگویی چه مرگت شده 3 نصفه شب !

بعد بیخیال شوی ُ بروی سراغ ِ اهنگ هایت ، بالا پایین ـشان کنی

 و فقط "پروانه / مانی رهنما" را انتخاب کنی اما خودت هم ندانی چرا !

و وقتی برسد به قسمت ِ "گفتم دل از این بیراهـ ه بکن.. " ـش  هی مدام ُ مدام برگردی عقب

و دوباره همین قسمتش را پلی کنی و چشم هایت را ببندی .

انگار که با استیصال تمام ، فریاد میزند " گفتم دل از این بیـ/ـراهه بکـّن .. "

و بعد ارام ولی رسا میگوید "خاموشم ُ سرد.. "

و اهنگ که تمام شـُد گوشی را پرت کنی گوشه ی تخت ، و به سقف خیره شوی

 .. به "هیچ" فکر کنی .

بخندی به فکرهایت ..

بروی قدیمـتر .. ، غرق شوی در خاطرات . و بعد خیلی بی مقدمه دلت هوس ِ دریا را کند .

دریایی در "شب " .

و خیلی بی مقدمه تر ، حواس خودت را پرت کنی ُ مدام جمله ی صادق هدایت

را در سرت تکرار کنی که "درزندگی زخم هایی است که مثل خوره... "

و به این فکر کنی که ان روز ، ان پسرک چه میگفت که نوشته های صادق

 بی هدف ُ پوچ ُ مسخره ـست و تُ با او هم بحث کرده بودی درست ، وسط ِ خیابان .

و در اتوبوس به این فکر میکردی که اگر "درد" کشیده بود هیچ ـگـاه این حرف را نمیزد . میزد ؟!

 

و دوباره فکر کنی به خودت  که شاید این حس ها و بی حسی ها 

عواقب ِ دیدن چند باره ی "فیلم لاو استوری" باشد ..

امـا نه ! فقط داری خودَت را گول میزنی .. اولین بارت که نیست . هست ؟

دوباره حواس ـَت را از ان پسرک ُ ان روز ُ ان کتاب ُ  فیلم لاو استوری و غیره ،

 میگیری و می آوری ـَش همین جا ، در همین اتاق ..

روی ِ همین تخت .

موهایت را نوازش میکنی..

لبخند میزنی .. بغض میکنی ..خالی میشوی از احساس..

و میخوابی

و میخوابی

و میخوابی ..

و فردا .. دوباره تکرار ُ تکــــرار.........

                                                

                                                                                             دخت ِ جـــوزا - 27/03/92

 

T

   

 

 

+ نمیخواهم قضاوت ـت کنم ، یا پیش داوری ُ از اینجور چیزها ، ولی وقتش نیست

 کمی لبخند ِ پایدار هدیه کنی ؟!

حکمت ِ این همه "تکرار" چیست خدا ؟

حکمتش چیست ؟ بیا ارام بگو .. بعد برو . قول میدهم دیگر سوالی نپرسم .

 

 

+ بی کسی که شاخ ُ دم ندارد .

همین که نباشد کسی که بغض های ِ اشک نشده ات را برایش بازگو کنی ..

یعنی "بی کسی".

[من خیلی آ رو تو زندگی م دارم ،

ولی چون اونی ُ که میخوام ندارم که براش بگم ُ  بغضامو اشک کنم  کسی که وقت ـی بدون حد و مرز برا بغضام بذاره ..، پس یعنی هیشکی ُ  ندارم]

 همه این روزآ یا تو خودشونند یا خیلی بیزی میباشند ،  من هم مزاحمشان نمیشوم ، توقعی هم نیست دیگر !!

باور کـُن . عادت کرده اَم  :)

 

دیالوگ . نوشت:

- متاسفم جـِنی !

+   نه . نگو متاسفم ، عشق اونه که هیچ وقت نگه متاسفم ..

[فیلم : لاو استوری]

 

 

+تظاهر خوراک ِ هر روزه ی ماست:)

 میخوریمش ، می آشامیم و اسرافش نمیکنیم .. آنقدر که برای ِ هر روزمان ،

وعده ای "به اندازه" دارد!!

باور کـُن .

 

+سخت اسـت ، فقط در رختخواب ، "خودت" وبرای ِ " خودت "باشی!!

و من هنوز سرپـآیم .. نگرانم نباشید  آدم ها...

+ آه ! ای خــرداد..خرداد ِ پــــــُر داد..کمی آرام بگیر .. .. آرامــــ..

* و دیگـر هی ـچ ..!

[سکوت ِ محـض + اهنگ ِ وب ]

 

 


برچسـب ـهـا :,

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MeLoDiC