- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

بوی عیدی ..

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۴۱ ب.ظ

"بوی عیدی" فرهاد را میگذارد ،صدایش را بلند میکند ،

هیچ هم با خودش فکر نمیکند شاید این دخترک اینج آ ،

خاطراتش .. هوس هایش ..ذوق هایش مثل

پتکی کوبیده شود بر سرش

با این اهنگ!اصلا هم فکر نمیکند ...

روزی این اهنگ،اهنگ ِ همیشگی

بلاگش بود .

"فراتر از بودن"

به او بگویید بلند تر کند صدای موزیکش

را ،

اینبار میخواهم همراهی اَش

کنم :بوی عیدی ، بوی توپ ، بوی کاغذ رنگی ..

بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو ! ..

بعد دخترک اشک هایش را با دستش خودش جمع میکند

از روی گونه ـهـای صیقلی شده اَش ،

بگویید خیالش راحت ،

اصلا دخترک سعی هم نمیکند که یاد بیاورد

ذوقی را که برای ۹۱ داشت ...

و چه زود بر باد رفت

طوری که هر روز سرش را بالا ارود ُ

دید نوشته اند :

هنوز یک سال مانده تا بهره برداری ۹۲ .

میدانست ۹۱ سخت است ،

اما برایش جشن گرفت ..سرور به پا کرد ..

که نکند دلش بگیرد "سال ِ طفلکی"

ولی نمیدانست که چه چشم سفید است !

که میگیرد پاچه اَش را و

ول نمیکند ..

حال ، هم که ماهی به دمش رسیده

نمیگذرد ۹۱ ..

برای من هنوز هم "یک سال تا بهره برداری ۹۲

باقی مانده"چون میدانم ۹۲ هم که بشود من هنوز

در بـُهت ِ ۹۱ غرق خواهم ماند ..!

 

 

شاید ناراحت بود که  بیدارنشدم موقع ِ امدنش ..

شاید ناراحت بود که شب قبل ِ "تحویلش"

با کمی اشک خوابیدَم !

شایدکینه ب دل گرفت که ..!

 

بگذریم ..

انقدر  بدی هایت زیاد بود که 

خوبی ـهایت یادم رفت !!

تنها یک خوبی داشتی : چندادم جدید

را به من هدیه دادی ُ بس !:)

برای این ادم ـهای دوست داشتنی ـم

ازت ممنونم:)

اما امسال هم برای

ورود سال جدیدجشن میگیریم..

تا باشد ،

روزهای خوب ما را و شما را !

امسال هم کنار خانواده دعای تحویل میخوانیم .. ،

و هم را میبوسیم ُ

پول های نومیگیریم ،

امسال هم لباس نومیپوشیم !

میدانی؟

آخر میگویند نباید همه را به یک چوب زد .

۹۲..

به استقبالت می آییم

با یک ترس همراه بالبخند..

ما آینده راروشن می انگـاریم ،

تو نیز تمام سعی اَت را بکن ،اما  ما

هنوز "بوی عیدی" گوش میدهیم ،

زیرباران میرویم بدون چتر ،برفرا نوازش میکنیم ، به روی ِ دوستانمان لبخندمیزنیم ،

هنوز بوی تندماهی دودیحس تازه ای میدهد .

هنوز بوی گلبرگ ـهـای یاس را در ریه ـهـامان فرو میکنیم ،

هنوز به اینده مینگیریم ..

هی روزگار !

فکر نکنی ما مرده ایم .

فکر نکنی هر چه بزنی ما زخمی تر میشویم نه !

ما یاد گرفتیم از کفش ـهـایی که به سویمان پرت میشود ،

یک کفش فروشی درست کنیم ..

حالا پشت ِ هم زور بزن .. /

اما یواش تر... .. .

همه ی اینها را نوشتم که بگویم

یادم میماند چه کردی با ما روزگار

نوشتم که بگویم :

*دختر لطیف است ، مراعاتش کن !

مراعاتــــــــــــ را یک سال باید دیکته کنی تا یادت بماند..

روح لطیف دخت های اریایی این سرزمین

درد کشیده را

تقدیس کـُن ..

نه

تحریم !

(:

 

* لبخند هـایتان پایدار :)

 

 

 

 



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۷
عرفانه میم

از حس نوشت هایم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MeLoDiC