سنگ ـهـا را به هم میزنم ؛
دل ِ تو جرقه میزند .... !
احساسم نوشت:
+زندگی ام راکبریت میکشم ،
تو اتش میگیری ..
اخر تو "زندگی" ام بودی !
+سیب ـهـای گاز زده را از روی ِ
زمین جمع میکند رفتگر ،
و زیر لب این را تکرار میکند :
چه تلاشی میکنید بیهوده ؟! دیگر از
زمین که بیرونمان نمیکـُنند...
+ دنبالت میدوم
برمیگردی باخشم، داد میزنی :
مگر نگفتم برو پی زندگی ات ،
مگر نگفتم برو پی ِ "خودت"؟
بغض میکنم ..
اهسته میگویم :
"زندگی ام" تویی ..
"من" ،تویی .
کجا بروم؟!
+ عشق یعنی
وقتی ازت میپرسن :
دوس داری دلش بشکنه محکم تر از مال ِ تو ؟
بگی : نه . خیلی درد داره اخه .. دردش میگیره . . .
+بالامی آورمت ،
روزی دو بار ..
بعد "بالا اورده ـهـایم" را میخورم ..
روزی چند بار .
کسی را د یده ای "بالا آورده ـهـایش" را بخورد ؟!
هستند کسانی که با اگاهی ،دروغـهـا را میپذیرند ،
حماقت ـهـایشان را چند بار بالا می آوردند و بازمیخورند ..
چون همیشه پای یک "احساس" در میان است ...
+ سن به آن عددی که در شناسنامه ـهـاست ، نی ـست ،
سن افراد را باید از رویسفیدی مو ـهـایشان،،
از روی چشمان ورم کرده ـشان ازاشک، از رویلرزش دستانشان
حساب کرد !
چه بسا کسانی که بیست سال بیش ندارند
اما قد مادربزرگت تجربه و زخم دارند در قلب ـهایشان..
+ سر روحت را که ازتن جدا کنم ؛
میشارم حلقه ـهای درون مغز روحت را
آن وقت است که میفهمم درد ـهـایت را .
به حرف که نیست ...
به همان "رشته های عصبی" ای ست که هر روزه
هزاران درد را به مغز روحت منتقل میکنند...
+ به قول کاظم بهمنی عزیز :
عقربی را که خودش را زده ، زود است ملامت
تیشه بر سر زدن سنگ شکن فلسفه دارد ... !
+گره ـهـای انگشتانتراکورمیکنم ؛
وقتی به انگشتان من گره بخورند. ... !
+ من " نقش ـهـای بوم رنگ روغن" ِتونیستم
که هر چه قدر دلت خواست من را طرح بزنی ،
اخر سر باکاردک جمع ـم کنی ُ
بندازی ام دور.. !
که یک طرح تازه بزنی ....
+آرامم... در اغوش تنهایی.ارام میگیرم ب لبهایش که هیچ ،
سخن نمیگوید .
+ این وسط سرما خوردگی رو کم داشتم ، اصلا حوصلشو ندارم :|
+دوس دارم ادمای خاص زندگیم ُ.. +افکـآرمو:)
+ گاهی ب خیلیـاتون زیاد فکر میکنم ،
ب درداتون .. حرفاتون حساتون . درد میکشم با بعضی ـآ حتی،
بعد حس میکنم جای ِ خالی خیلیاتون رو .
مثل یاسی . آذیـ ـن . میس هپی . لیلی . نیلوفر
و خیلیـآی دیگه که ج ایخالی ـشون بد میزنه تو ذوق .
ولی جاشونمحفوظه.امنه.
بضی ـآتونم زیاد خاموشید . دلم براسی ام ـهای بضی ـآ تنگ میشه زیاد
و ازبودن اینایی که الان هستن خوشحالم !
بگذریم...
+ ب در و دیوار اینجا چقدحرفاویزونه ... :)) :*
اهنگـ ـــ . نـــــ :
جان ِ مریم ، چشماتو وا کن
سری بالا کن ،
درومد خورشید
شد هوا سپید ..
وقت اون رسید
که بریم ب صحرا ..
آی .. نازنین ِ مریم ..
ـ. جان مریم / محمد نوری –
چقدر ک این اهنگ دوس داشتنیه وخاطرانگیـــــــــز ...
..موندناتون پایدار.. !