دست خط 59
دردهـایم را از پشت به اغوش بکـ ـش ...
ان وسعت ِ دنیای ای که من ازآغوش ـت سراغ دارم ،
برای تمام ِدردـهـآیم جا دارد ..
احساسم نوشـ ـت:
+ آه ... شاید فقط تنهـآ یک نفر در دنیـا
بتواند من را ازعمق ِ چشمـانم برباید ..
من را از عمق چشمانممحکمبگیرد ..
بلند کند ، از "خودم" بکشـ ـد بیرون
وبا خود ببرد .. ببرد تا "نا کجا اباد"
که مرا،حل کـُند در خودش ..
که میداند گــ ـَر حل شوم در"وجود"ـش ،
یک ازمـ ـایشگاه شیمی را به آتـش میکشد
محلول ِ وجودمـآن..
+ به من هم یاد میدهــــــی ؟!
اخر نمیدانم چطور بدون "تو" و "خـآطرات" ـت سر کنم ..
میگویندشاگرد اول شده ای ..
درکلاس فراموشی! ..
آنقـــــدر قشنگ ، که توانستی بدون ِ "من" سر کـنی .. !!
+جـاده ـهـارا دور میزنم .. آنقدر میروم و میروم ..
که اگر روزی بخواهی بازگردی خودم به استقـبال ـت آمده بـاشم ،
نکندپآهـایت بلرزد .. "وسعت پشتت" ویران شود ،
اخر همه که "من" نیستند ..طاقت بیاوردند. . .
+ مینوشـ ـم نگـاهت را ،
مست میشـوم ،، ...لبانترا میزنی
بر لبانم به سلامتیاو....
هیچ نمیگویم ...
اما تو میدانی در مستی هم که باشم نام "او"
همه چیز را دود میکنـ ـد ... ومن را هوشیار!
میدانی و میگویی ! میدانی و میگویی ..
و دردهمین ـجـاست ..
بــه قـول کاظم بهمنی عزیز :
+ زیر بــــ ـاران که به من زل بزنی خواهی دید :
فن تشخیص نم از چهره ـی گریان سخت است .... !
+ "تو" را من در "خودم"دیدم.. مگر
میشود از حالم بی خبرباشی ؟
نمیشود !! -
+ زخم ـهـایم بهمثابه ی ِ لبخندی لاغـر
روی تنمنمـایـان است ..
مانند ژکوندی بر بناـهـای تاریخی ِ تنم،
غم انگیز اسـ ت ،
میدانی ؟
درددارد که اززخم ـهـایمـانتنها
همانحالت پرانتزی ِ لبخندشرا میبینند ..
نهخون گریه ـهـایش.. را !
+ تو ازدرختهم میتوانی به عنوان چوبه ی داراستفـآده کنی
هم به عنوان ِتکیه گـآه برایبستن تـاب،
ببین چه متفاوت میشود به اطراف نگـاه کرد ! ..
بستگی بهوسعت نگـاه ِ تودارد . نه به وسعت
آن چیز که در آن مینگری.. !(:
+ چهپیـآنویزیبایـی ست چشم ـهـایت،،
دست روی هر کدام که میگذارم ملودی ایفضا را
پر میکند ..
چه رویسیاهی چشم ـهـایت،
چه روی سفیدی محض اش! ..
+نیمـا! ..
اینروزهـا همه موج سنگین را به دست خسته میکوبند..
ودهـان وا میدارندبا چشم ازوحشتدریده ،
امـا دیگرسایه ایدر کـآر نی ـست کهامیدکمکباشد .. !!
+ امتحانا بالاخره تموم شد ..
لـ ه شدیم .. (:
خدا نمره ـآشو بخیر کنه ):
+ب بی حوصلگی میگذره این روزآ ..
یا اصلا نمیگذره..
+ اینروزهـآ >>
تیک تاکساعت روی دیوار ...
وسکوت محض اتاق..صدای نفس کشیدنای ارومـم
و مـ ن یک تنه .. ..
وسط این معرکـ ه یسکوتـ..
اهنگــــــــــ . نــــ :
از تو آغاز شدم تا که به پـآیان برسم ،
رفتم از کوچه که شاید به خیابا ن برسـم
****
به خودم زنگ زدم تو یه شب پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی ......... !!
*****
مرده بودی و کسی در نفس من جان داشت ،
مرده بودی ُ کسی باز به تو ایمـان داشت .. !!
-خسته / امیر عظیمی-
مرسی ازحضورسبـ ـزتـ ونـــــــ..