دست خط 61
نـامه های رسول فرستاده ی احساسم را ،
به قلمروی فرمانروایی قلبت ، لااقل "نـ"ـخوانده ،
پـآره کـُن،
بگــــــذار بی خبری ات را دلیل ِبی خیالی اتفرض کـُنـم ! ..
احساسم نوشتـــــــــــــ:
+ با هم "گل یا پوچ" بازی میکنیم ،
دستانت را مقابل صورتم میگیری ُ میگویی انتخاب کـُن
دست ـهـای مشت شده ات را رویلبـهـایم میگذارم ،
و میگویـم : تو که باشی ، "پوچی" ،بی معنـاست... !
+ در "گـرگـم به هوا" ی زندگـی،بلندی ای ندیـدم ، که روی آن
به تماشای ِ روزگاربنشینم ،
و "گـرگ روزگـار" ،، "تمامـم" راســـروکرد ... !
+ در گلخـانه ی احساسی کهمن و تو با هم ساختیـم
تو برای"گـــل.خند" ـهـایمان ،پدری میکنی و
من مـادری..
+شَب گریه ـهـایم، به
روز خـَند ـهـایت،پـــَر.. !
+ چه تفـاوتی !
آنجادلنوازانه،دستـهـایترا فرو کرده ای
در جیب ـهـای "او"یت ،
اما اینجـا برای ِ دست های ظریف من یک "جیب" هماضافیـست.. !!
+زیبایی راکف ِ رودخانه هم میتوانی ببینی ،
وقتی سنگ ـهـا نرم میرقصند با
نوازش آب و ملـودی ِبـــــآد.. -
+ به هم خیره میشویم بی آن که
لحظه ای به هم فکر کنیم ،
تجربه کرده ای این لحظه ـهـارا ؟؟
+ به قول ِ نیمـآ یوشیج :
تو را من چشم در راهـم ،
شبـاهنگـــآم ....
+میبوسمـت!
دور از چشم خدا چرا ؟ بگذار خدا هم ببیند
جشنلبـهـایمـانرا ..(:
+ اوممم ..سکوتم ختم شد به فریادتوی خودم !
اینم ی نوعسکوته ـآ...
+ همین که الان ، ی دستم لاکداره ، ی دستم نه ، نشون ازبی حوصلگیـمه !
+ خدا تو کجایی ؟! میبینی منو .. ؟ ..
میدونم که میبینی . پس این همه تامـل ـت برای چیه ؟
ی کاری کـُن ...
دیالوگ نوشت :
- ی چیزی میخوام بگم..
+ بگو
- وقتی تو نیستی ی جوریه انگار که هستی، و وقتی هستی
ی جوریه که انگار غیر از توهیچکس نی ـست.. !!
پرتقـآل خونـی
[ این اهنگ بالا تقدیم به :
همه ی روح ـهـایی که کشته شدند و همه جسم ـهایی که زیرخاکرفتند ]
تقدیس چشم ـهـای با محبت ـتون رو... / -