- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

_ همراه شو ! با هم سقوط میکنیم از لبه ی "بودن" به قعر آسمـان "هفتم" _

- سقـوط به بالا -

من لابلای تمام این سطرها ریخته ام ....
چندسال در بلاگفا نوشتم باقی اش را اینجا از سر می گیرم.(دختِ جوزای سابق)

پیوندهای روزانه

دستانتان را جدی بگیرید!

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ب.ظ

همیشه امده بودم که از دست ها و ارتباط عجیب شان با چشم ها و قلب ها بنویسم. اما یکجور ِ خاصی همیشه نتوانسته ام تمام حس درونی وقلبی ام را کلمه و واژه کنم، تایپ کنم روی کیبرد بریزم و دکمه ی ذخیره و انتشار را بزنم تا بماند در امن ترین نقطه ی جهانم،وبلاگ! اما اینبار امده ام که بنویسم با خودم صحبت کرده ام که " میدانم که نمی شود تمام حس ات را واژه کنی اما بنویس تا بماند در امن ترین جای دنیا،"وبلاگ"ـت " ... امده ام بگویم از داستانِ دستها.. از همین پنج انگشتِ کشیده ی بی صدا که هر لحظه مرا عاشقتر میکند... که مرا مجذوب تر میکند برای نوشتن از داستان هر دست... عادت کرده ام در خیابان که راه می روم یا در مترو که منتظر ایستاده ام به دست ها خوب دقت کنم .. و سعی کنم جان ِ داستانشان را بیرون آورم. مثلا دستهای فلانی! چند بار خوب در اغوش کشیده شده؟ مثلا دستهای فلانی چندبار اشکهایش را جمع کرده.. چندبار لابلای موهای معشوقه اش رفت و امد کرده.. دستهای فلانی زمان دست کردنِ حلقه چه حالی داشته.. دستهای دیگری زمان خداحافظی با عزیز رفته زیر خاکش چه حسی داشته.. یا زمانی که در خیابان عشق نوجوانی اش یواشکی دستهایش را ارام فشرده..یا لحظه ی کش امده ی خداحافظی چه حالی داشته یا اصلا نه، زمان دست کشیدن روی پوست نوزاد یا دست کشیدن روی جوانه ی گیاه جدیدش چه احساسی را تجربه کرده است.. میدانم که نمی شود اما باید یک تاریخ و یک کتاب برای دستان هر شخص نوشت و هر روز چیز جدید و تازه ای را به ان اضافه کرد... از تجربه ی جدید دست هایتان بنویسید.. و ببینید چقدر مظلوم اند غمگینند ولی بیصدا.. نه مثل چشم ها که همه چیز را لو میدهند نه مثل لب ها که زود برچیده میشوند.. آنها ارام و رام عاشق میشوند. ارام و رام دل میکنند ارام و رام میشکنند..خوشحال می شوند.. اما، چه کسی از حس شان باخبر است؟راستی، میدانستید اگر دست نداشتیم دنیا چقدر جای غمگینی میشد؟


راستی، از تجربه ی اخیر دست هایتان برایم بنویسید :)

نظرات  (۹)

دقت کم نظیرت بر قلبم نشست مه جبین ام 😍
پاسخ:
وای کامنت تو توی امن ترین جای جهان، بح ب من خوشا ب من :):) مرسی خانوم نازم :) با دقت تر خوندیش :*
کلی بهت حق میدم ، وقتی میگی نمیشه نوشت از حس دست ها ، مثلا همین من ! فکر میکنم به اینکه "چقدر نمی تونم ازشون بنویسم" :)
.
خوشا بهت که نوشتی.
پاسخ:
نمیشه بس ک عاشقی رو بلدننن عشقم که واژه نمیشه ..... ..
ی روز بنویسی دوس دارم بخونمت دختر من..
تجربه ی گرفتن دست های امین توی شلوغی های شهر و حس برترش
تجربه لمس گونه های باران . :)
پاسخ:
او مای گاد ارزو و امین مون :) چی بهتر از این بح بهتون :قلببببببببب
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۶ صبورـانهـ ..
دستهایَم را هیچ ـوَقت نگرفت
و این بزرگترین افتخارِ من است
دست هایَم "هنوز" یعنی قبلِ حلال شدنم،لمس نشده
دستانی که بی بُر ُ برگشت مالِ اوـست
پاسخ:
اخ بح :) بح ب این لمس نشدنه و بکری ک همه جوره حلالشه .. نوشش :) *
دستام دلتنگن ..
پاسخ:
اخ مه سااااااااا .. دلم ریخت با کامنتت میدونم ک چقد دل ت تنک بوده ک اینو زدی اخ اخ اخ ..... شدیدا ازش دل تنگی میبارید .... جان بهت :'(
انقدر ظریف نوشتی که به نگاه ظریف و ریزت به دست ها ایمان آوردم...
منم خیلی به دست ها فکر میکنم و نگاه میکنم ... مثلا انگشتان کشیده ی باریک چقدر خوبن ... و انگشتان ریز و باریک شیطنت خاصی دارند ... و کلا قسمت بزرگی از شخصیت آدم ها توی دست هاشان است ...
پاسخ:
شایی جانم مرسی ک انقد با فهمی همیشه:) چقد خوب خوندی .. و چقدر ک ب ی نکات ظریف دیگه ای اشاره کردی ک خیلی دوسشون داشتم مرسییی مرسی .. همینطوره! هر دستی روش امضای صاحبش هس...
۰۴ مهر ۹۵ ، ۰۴:۲۳ شایسته ای
و تو همیشه به من زیادی لطف داری جان دل :*
پاسخ:
لیاقت ـشو داری :)
۱۹ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ فریبایِ خالی
عزیزم.. :*
پاسخ:
جوونم .. گلباران کردید اینجا رُ :) منور کزدین :*
۱۶ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۰ فهـــیـمہ
مثلا وقتی کنار تمام بزرگترات به بهانه چک کردن تنگ و گشادی حلقتـــ ،آروم نوازشت میکنه
شوق استرســـــ وارانه و لبخندی که از شیرینی سرشاره...
دست آدما تمامش حسه... مثلا وقتی مترو ولیعصر عزیزترین رفیقت دستتو محکم فشار میده و باهات خدافظی میکنه اما یه ماه بعد هنوز وقتی یادش میفتی،دلت بهش گرم میشه..
مثلا کی به دستاے تــو گفته قلمو اینجوری خجالت زده کنہ؟!💛💙
پاسخ:
ای جوونم..... ای جـــونم آخه به این زوج ِ قشنگمون.. منور کردین خانوم اینجا رُ با حضورتون که ! .. :) :*  بمونین برا هم زیباها :)
+ ای جانم به رفیق و متروی ولی عصر ... :قلب صورتی

+ وای .. فهیممم... درس پس میدیم دختر قشنگم :**

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MeLoDiC