پاییز دارد می اید و باز من همان زن عاشق هستم پشتِ پنجره..
اخرین روزهای شهریوراست و من حالم یک جور خوب ِ غیر خوب است. همیشه همینطور بوده است.. تو که خوب تر میدانی؟ تو که میدانی من از تبار بهارم اما پاییز و زمستان را یک جور عجیبی میمیرم.. یک جور خیلی عجیب ِ خیلی خاصی دوستشان دارم.. انقدر زیاد که همیشه ذوق مرگ شده ام در کوچه پس کوچه های مهر.. که من میمیرم بی ثباتی های هوایِ آبان را.. تو که بهتر از من میدانی کهچقدر اذری که در استانه ی دی ، دی ِ مهربان مهربان مهربان ِ آرام آرام آرام ِ غمگین ِ دوست داشتنی ام ایستاده را دوست دارم.تو که میدانی من چقدر از هوای گرگ و میش صبح های زود زمستان...ذوق زده میشوم. اما یک چیز را نمیدانی. تو نمیدانی که چقدرشهریورهامیتوانند عاشق باشند و در عین حال ساکت.. و گاه مظلوم. شهریور مغرور است اما وقتی به روزهای اخرش میرسد.. وقتی به سی اُم و سی ُ یکم میرسد یک حالت خیلی بدی غمگین میشود و مظلوم! تو که نمیدانی چقدررر شهریور دلگیر میشود روزهای اخرش که میرسد.. هر چقدر هم که بمیرم برای پاییز و زمستان های معرکه .. همیشه ی خدا دلم گرفته است شب اول مهر. یعنی روزی که شهریور میخواهد کوله بارش را جمع کند و برود... آن شب را تا صبح در اغوشم گریه میکند... اول مهرها را همیشه پیش خودم نگاهش میدارم...اول مهر کهمیگذرد لبخند میزند و میرود تا سالِ بعد.. بیا اول مهرها را فاکتور بگیریم. تو که خوب میدانی میمیرم پاییزها و زمستان ها را..شب هایش را.. صبح زود هایش پشت ِ شیشه اتوبوس را.... نظاره کردن های پنج دقیقه ای از پشت پنجره ی اتاقم به خیابان قبل از خارج شدن هایم را..میشود پاییز بیایی؟پاییز عاشقت شوم؟ بعد زمستان اولین بوسه را بر پیشانی َم بزنی؟ میگذاریاولین هایمانرا زیر باران های پاییز .. در سرمای زمستان بچشیم؟ تو که خوب میدانی ام.. نمیدانی؟!
~ پاییز شود ، زمستان شود.. باران بیاید... خیس شود خیابان ها.. ذوق ِ عکاسی ام دوچندان شود :)
~ آخ.. اگر باران بیاید من چه کنم؟باز میلرزد دلم ، دستم..
~ بازنشر در زنگِ انشا
برچسـب ـهـا :,,